انیمیشن و قصه

انیمیشن قارچ سبز و ریون ناقلای کوچولو

داستان جذاب قارچ سبز و ریون کوچولوی دردساز

انیمیشن قارچ سبز و ریون ناقلای کوچولو

سخنی با شما مخاطب عزیز

یکی از دغدغه ها و نگرانی های والدین، بحث آموزش و یادگیری فرزندانشان در مسایل و ابعاد مختلف است. سالیان سال است که صاحبان قلم سعی کرده اند در قالب قصه و داستان بخشی از این دغدغه والدین را برطرف کنند. همانطور که می دانید آموزش برخی مسایل در قالب داستان تاثیرگذاری بیشتری دارد.یکی از مسایلی باید در بخش آموزش کودکان به آن توجه نمود، بخش تغذیه و خوراکی هاست، که تاثیر مستقیم بر سلامت کودک شما دارد. تلاش ماهم بر این بوده است تا درقالب داستان ذهن کودک شما با دنیای خوراکی ها بیشتر آشنا شود و درک بهتری نسبت به مواد خوراکی مفید و مضر داشته باشد. در این داستان اختصاصی به ماده خوراکی قارچ پرداخته شده است و در کنار آن به برخی مسایل اخلاقی و غیر اخلاقی و پیامدهای آن به صورت ضمنی نیز اشاره شده است.امیدواریم خواندن این داستان برای فرزندتان همراه با رضایت و لذت بخش باشد.

ریون ناقلا و ظرف شکلات

ریون بچه کلاغ کوچولوی دوست داشتنی اما شیطون و بازیگوش جنگل بود.که گاهی بخاطر خواسته هاش هر کاری می کرد و اینطوری خودش و بقیه رو به دردسر مینداخت. امروز میخوایم یکی از اتفاق های دردسرسازی که ریون به وجود آورد رو باهم بخونیم:

یک روز ریون و دوستانش تو فروشگاه جنگل بودند، آقا خرسی که صاحب فروشگاه بود، به بچه ها یک ظرف پر از شکلات های خوشمزه نشون  داد و گفت: کی دوست داره که این ظرف و شکلات های خوشمزه ی توش مال اون باشه؟ همه با صدای بلند گقتند: من. آقا خرسی گفت: هر کی که دوست داره این ظرف شکلات مال اون باشه باید یک سبد قارچ قهوه ای برام بیاره و یک دونه قارچ قهو ه ای به همشون نشون داد تا بدونند دقیقا چه شکل و چه رنگی هست.

ریون زودتر ازبقیه و سریع یک سبد برداشت و با ماشین اش راه افتاد تا بتونه زودتر ازبقیه قارچ قهوه ای پیدا کنه.خرگوشی و خرس کوچولو و کراز هم راه افتادند و شروع کردند به گشتن توی جنگل.خرس کوچولو و خرگوشی همینطور که تو جنگل می گشتند، یک کتاب توی دست خرگوشی بود و در مورد قارچ ها می خوند.

خرس کوچولو یک قارچ سبز رنگ دید و با خوشحالی قارچ رو چید.خرگوشی گفت نه اینکارو نکن آخه تو کتاب نوشته قارچ های سبز رنگ سمی هستند و با خوردنش همه بدنت پر از دونه های سبز رنگ میشه. خرس کوچولو با شنیدن این جمله ها قارچ رو پرت کرد.

ریون و شیطنت دوباره

ریون و گراز هم که کلی تو جنگل گشته بودند، هنوز هیچ قارچ قهوه ای پیدا نکرده بودند. ریون که ناامید شده بود با دیدن تعداد زیادی قارچ سبز رنگ فکری به ذهنش رسید. ریون یواشکی و دور از چشم بقیه به قارچ ها رنگ قهوه ای زد و اینطوری اون ها شبیه قارچ قهوه ای شدند.بعد گراز کوچولو رو که تو اون نزدیکی ها بود رو صدا کرد و گفت: ببین کلی قارچ قهوه ای پیدا کردم. گراز کوچولو با تعجب پرسید چطوری این همه قارچ قهوه ای پیدا کردی؟!

ریون با خوشحالی اون ها رو چید و به فروشگاه آقا خرسی برد و ظرف شکلات ها رو گرفتگراز کوچولو که خیلی دوست داشت از اون شکلات ها بخوره، رفت پیش ریون و ازش خواست تا از شکلات ها به اون هم بده ولی ریون گفت: قارچ ها رو به تنهایی پیدا کرده پس شکلات ها هم فقط برای اون هست. گراز کوچولو ناراحت شد. ریون ماشینش رو روشن کرد و به سرعت رفت و شکلات ها رو به سگ آبی و گورکن کوچولو هم نشون داد.

گراز و موش کور

آقا خرسی سبد قارچ ها رو برداشت تا ببره و تحویل خانم گورکن بده تا با اون ها یک سوپ خوشمزه درست کنه. توی مسیر یکی از قارچ ها از سبد روی زمین افتاد. گراز کوچولو که توی مسیر بود وقتی خواست قارچ رو از زمین برداره موش کور زودتر از زیر زمین بیرون اومد و برداشت و خورد، ولی همین که خورد تمام بدنش پر از دونه های سبز رنگ شد. گراز با دیدن این اتفاق فهمید که قارچ ها سمی هستند و ریون ناقلا دوباره کلک زده.

گراز کوچولو و موش کور با هم رفتند خونه ریون که در حال چیدن شکلات ها توی ظرف بود.گراز کوچولو به ریون گفت که قارچ ها سمی هستند و با خوردنش تمام بدن موش کور پر از دونه های سبز رنگ شده.ریون با شنیدن صحبت های گراز کوچولو حسابی ترسید و برای اینکه بقیه از شیطنتی که ریون کرده اطلاع پیدا نکنند گفت: نصف این شکلات ها رو به تو میدم به شرطی که به بقیه چیزی نگی، گراز کوچولو هم قبول کرد.

ریون و خانم گورکن

حالا ریون باید فکری برای اون قارچ های سمی می کرد تا بقیه با خوردنش حالشون بد نشه. چون سوپ قارچی که خانم گورکن میخواست درست کنه برای نهاری بود که همه دعوت شده بودند.ریون رفت به خونه خانم گورکن که درحال آماده کردن غذا بود.دختر خانم گورکن هم داشت قارچ ها رو می شست.ریون برای اینکه بتونه قارچ ها رو از دختر خانم گورکن بگیره قول داد که نصف شکلات ها رو بهش میده ولی قبل از اینکه ریون بتونه قارچ ها رو ببره، خانم گورکن رسید و ظرف قارچ ها رو گرفت و ریخت تو قابلمه ای که روی گاز بود.

ریون برای اینکه راهی پیدا کنه تا بتونه قارچ ها رو از بین ببره به بهونه ی کمک تو درست کردن سوپ قارچ اونجا موند.خانم گورکن گفت: برای درست کردن سوپ نیاز به سبزیجات تازه هست و از ریون خواست تا از بیرون تهیه کنه.ریون که در حال چیدن سبزیجات تازه برای خانم گورکن بود، خرس کوچولو با دوچرخه اش اومد پیشش و ریون با دیدنش فکری به ذهن اش رسید. با وعده نصف شکلات ازش کمک خواست تا بتونه قارچ ها رو از خونه خانم گورکن خارج کنه.

ریون و خرس کوچولو

خرس کوچولو به بهونه ی اینکه ی خار تو انگشت دستش رفته و درد میکنه پیش خانم گورکن رفت و وقتی خانم گورکن داشت تو انگشت خرس کوچولو دنبال خار میگشت، ریون قابلمه سوپ رو از روی گاز برداشت و سریع سوار دوچرخه ی خرس کوچولو شد و از اونجا دور شد. چون سرعت دوچرخه زیاد بود نتونست دوچرخه رو کنترل کنه و به سنجاب کوچولو و خرگوشی که تو اسکله مشغول بادبادک بازی بودند برخورد کرد و از طناب بادبادک از اسکله آویزون شد.

سنجاب کوچولو و خرگوشی کمکش کردند و روی اسکله آوردنش. خانم گورگن و گراز و خرس کوچولو هم به اسکله اومدند.خانم گورکن که از دست ریون خیلی ناراحت بود با عصبانیت به ریون گفت: چرا قابلمه سوپ قارچ رو برداشتی و فرار کردی؟ حتما میخواستی تنهایی سوپ رو بخوری در حالی که اون سوپ برای همه هست! ریون گفت: من میخواستم غذا نسوزه.خانم گورکن گفت ولی زیر گاز خاموش بود و رفت تا قابلمه رو از ریون بگیره که پاش به طناب بادبادک گیر کرد و نزدیک بود به زمین بیفته که سنجاب کوچولو و خرگوشی نگهش داشتند تا زمین نیفته.

ریون و سوپ شکلات

در همین حین ریون هم به بهونه کمک به خانم گورکن، قابلمه رو تو آب رود خونه انداخت.خانم گورکن با دیدن قابلمه ی غذا روی آب خیلی ناراحت شد و گفت: حالا برای نهار چیزی نداریم.گراز کفت: من که نصف شکلاتم رو به جای نهار میخورم. خرسی هم گفت منم نصف دیگه اش رو میخورم و همینطور بقیه هم که ریون بهشون وعده نصف شکلات رو داده بود گفتند منم نصف شکلاتم رو میخوام و بینشون بحث و دعوا شد.

خانم گورکن که از اصل ماجرا بی خبر بود با تعجب پرسید اینجا چ خبره؟ریون که این شرایط بد رو دید یواشکی رفت.همگی دور میز غذا جمع شده بودند و بحث همچنان ادامه داشت که ریون با ظرف غذا اومد و تو بشقاب همه سوپ شکلات ریخت.همه از سوپ شکلات ریون خوششون اومد و خوشمزه بود.به این ترتیب اون روز به خیر و خوشی تموم شد.

به نظرت کاری که ریون انجام داد درست بود؟ به دست آوردن ظرف شکلات با کلک و اون همه دردسر می دارزید؟ به نظرت اگر دوستان ریون بخاطر نصف شکلات باهاش همکاری نمی کردند باز اتفاق های بد و دعوا پیش می اومد؟

راستی تا حالا سوپ قارچ خوردی و میدونی چه طعمی داره؟ اصلا میدونی چطوری درست میشه؟ یا از چه قارچ هایی برای درست کردن غذا میشه استفاده کرد؟فرق نوع سمی و غیر سمی قارچ رو میدونی؟ تا حالا قارچ سبز دیدی؟اگه میخوای جواب سوال هایی که ازت پرسیدم رو بدونی حتما سری به سایت ما بزن.

برای دیدن انیمیشن و خواندن داستان های آموزنده به سایت هاگ مراجعه نمایید.

امتیاز دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا