ماجرای قارچ و گوجه فرنگی + ویدیو 🍅🍄🥕
روزی روزگاری توی آشپزخونه یه پسر نوجونی بود که می خواست غذای مقوی و خوب درست کنه و بخوره. با خودش گفت چی درست کنم؟ چی درست نکنم؟ چی مقوی هست؟ خلاصه ماهیتابه و میزاره روی گاز و از اینجا هست که ماجرای قارچ و گوجه فرنگی ما شروع میشه.
انیمیشن ماجرای قارچ و گوجه فرنگی
پسرک قصه ما که تابه رو میزاره روی گاز، یه پچ، پچ زیادی توی آشپزخونه بین خوراکی ایجاد میشه. همه با هم میگن یعنی چی میخواد درست کنه؟ کدوم یکی از مارو میخواد بخوره؟
همینطوری با هم زیر لب و نگران صحبت میکردن که، پسرک قصه ما درِ یخچال و باز میکنه و یه دونه تخممرغ برمیداره. بعدش هویج و گوجه فرنگی قرمز خوشگل و برمیداره. یه قارچ تپل خوشمزه هم با اینا برمیداره.
همشونو یه گوشه میزاره. اول میره سراغ تخممرغ اونو به لبه تابه روی گاز میزنه و میشکنه، موادِ توی تخممرغ درون تابه میریزه. قارچ و گوجه فرنگی با هم میخندن.
بعد دستشو میاره سمت هویج، هویج با ناراحتی نگاهش میکنه پسرک با چاقو خُردِش میکنه و به تابه اضافش میکنه.
قارچ همینطور که میخندید یهو دید دست پسرک داره دوباره میاد طرفشون. قارچ و گوجه فرنگی پا گذاشتن به فرار.
پسرک قصه ما هم دنبالشون میکرد. گوجه فرنگی و گرفت و خرد کرد تو غذا.
قارچ با دیدن این صحنه فریاد کشید و بیشتر دوید.
پسرک با تابه غذا دنبال قارچ کرد و قارچم، آخر گرفت و تو غذا انداخت.
تخممرغ، هویج، گوجه فرنگی و قارچ در کنار هم انقدر قوی شده بودند که تعجب کردند.
هر کدوم میگفتن من قوی بودم که شماهام مقوی شدین ولی همشون ته دلشون میدونستن این بخاطر با هم بودنشون هست.
توی دلشون میگفتن اگر میدونستیم انقدر با هم قوی و مفید میشیم فرار نمیکردیم.
پسرک ما هم از این که غذایی به این مقوی و مفیدی با این خوراکیها درست کرده بود خوشحال بود و غذاشو تا آخر خورد.