در این بخش، مرور کوتاهی بر اصطلاحات عمومی قارچ شناسی و معانی آنها خواهیم داشت. برای بعضی از واژهها معادل فارسی وجود ندارد و ما در اینجا معنی کلی واژه را درج کردهایم.
|
واژه انگلیسی |
معادل فارسی | معنی |
شکل |
| acrid | بوی گس تند | بوی بسیار ناخوشایند بعضی قارچها با طعمی تند و سوزان |
|
| acute | سرسوزنی | اشاره به شکل ظاهری نوک تیز قارچ |
|
| adnate gill | تیغه به همچسبیده | قارچهایی با تیغههای یکپارچه چسبیده به کلاهک و ساقه |
|
| adnexed gill | تیغه زائدهای | زوائدی که در بخشهایی از ساقه قارچ به صورت باریک وجود دارد. |
|
| amyloid | آمیلوئید (نشاستهای) | ترکیبات هیدرات سلولز ژلاتینی و نشاستهای قارچ، که با معرف ملترز به رنگهای آبی، خاکستری یا سیاه درمیآیند. |
|
| annulus | حلقوی | حلقهای از بافت روی ساقهای قارچ که توسط پردههای پارهشده باقی مانده است
به بخش حلقوی روی ساقه بعضی از قارچها هم گفته میشود |
![]() |
| apiculus | آپیکولوس (نقطه بسیار کوچک) | برآمدگی بسیار کوچک روی هاگ جایی که به استریگما متصل است |
|
| apothecium | آپوتسیوم | بدن میوه فنجانی برخی از قارچ های آسکومیست |
|
| appendiculate cap | کلاهک ریش ریش | توصیف حاشیه کلاهک قارچ که در اطراف خود تکههای ریز برآمده دارد |
|
| appressed | فشرده | اغلب برای توصیف پوشش سطح صاف قارچها استفاده میشود |
|
| arbuscular mycorrhiza (AM) | میکوریزا آربوسکولار (AM) | نوعی همزیستی پرکاربرد بین قارچ و گیاهان که در آن قارچهای گلومرومیکوتا به ریشههای گیاه (معمولاً علفی) نفوذ کرده، و کمک میکند آب و گیاه را بسازند، و گیاهان نیز قند مورد نیاز را به قارچ میرسانند. |
|
| ascending | تصاعدی (رونده) | توصیف حرکت به سمت بالا و بیرون بخشهایی از قارچ | |
| ascocarp | اسکوکارپ | آسکوکارپ یا آسکوما (pl. ascomata)، اندام باردهی یک قارچ شاخه آسکومیست است که شامل هیف های بسیار محکم در هم تنیده و میلیون ها آسک جاسازی شده است که هر کدام به طور معمول شامل چهار تا هشت آسکوسپور است |
|
| ascomycetes | آسکومیست ها | دسته ای از قارچ ها که هاگهای خود را در سلولهای کیسهای به نام آسک تولید میکنند |
|
| ascospores | آسکوسپورها | هاگهای جنسی تولید شده در آسک قارچهای آسکومیستها |
|
| ascus | آسکوس | (pl., asci) سلول مولد هاگ بدن میوه آسکومیست |
|
| autodigestion | خود هضم | خود هضم که یکی از ویژگیهای قارچ های درپوش جوهری است |
|
| basidiocarp | بازیدیوکارپ | بدن میوه یک قارچ بازیدیومیست |
|
| basidiomycetes | بازیدیومیست ها | دسته ای از قارچ ها که هاگ خود را روی بازیدیا تولید می کنند |
|
| basidiospores | بازیدیوسپورها | بازیدیوسپور یک هاگ تولید مثلی است که توسط قارچ Basidiomycete تولید میشود، گروهی که شامل قارچها، قارچهای قفسهای، زنگها، و smuts میشود. بازیدیوسپورها معمولاً هر کدام حاوی یک هسته هاپلوئید است که محصول میوز است و توسط سلولهای قارچی تخصصی به نام بازیدیا تولید میشوند. |
|
| basidium | بازیدیوم | سلول مولد هاگ قارچ بازیدیومیست |
|
| biotrophic | بیوتروفیک | تغذیه از سلولهای زنده سایر موجودات |
|
| bulbous | پیازدار | توصیف یک نوع قارچ با ساقه متورم |
|
| caespitose | کاسپیتوز | قارچهایی که در یک دسته یا یک خوشه با هم هستند، اما به یکدیگر متصل نیستند |
|
| campanulate | زنگولهای، ناقوسی | توصیف کلاهک قارچ به شکل زنگوله |
|
| cap | کلاهک لبهدار | قسمت بالای یک قارچ بازیدیومیست که حامل بافت بارور است |
|
| carpophore | کارپوفور (بدنه) | بدن میوه قارچی شامل ساقه، کلاهک و تیغه |
|
| caulocystidium | کالوسیستیدیوم | به سیستیدیوم روی ساقه قارچ میگویند. |
|
| cellulose | سلولز | دیوارههای سلولی گیاهی و چوبی قارچ که از واحدهای گلوکز تشکیل شده | |
| cheilocystidium | کیسیستیدیوم | کیلوسیستیدیوم، یک سلول نسبتاً بزرگ است که در لبه تیغه بازیدیومیست یافت می شود. |
![]() |
| chlamydospores | کلامیدوسپورها | هاگهای غیرجنسی که در اثر شکستن هیفهای قارچی ایجاد میشوند |
|
| cinereous | نوعی رنگ خاکستری | توصیف رنگ خاکستری مایل به آبی که در بسیاری از قارچها دیده میشود |
|
| clamp connection | اتصال قلابی | اتصال گیره یک ساختار قلاب مانند است که از رشد سلولهای هیف قارچهای خاص تشکیل شده و از این یک ویژگی بارز قارچ بازیدیومیست است. |
|
| clavate | چوگانی (چماقی) | معمولاً یک ساقه قارچ را که به شکل چماق است توضیح میدهد |
|
| concolorous | همرنگ | توصیف کننده همرنگ بودن قسمتهای بدنه و میوه قارچ |
|
| context | بافت | گوشت بدن میوه قارچی، به گوشتی اطلاق میشود که با چشم غیر مسلح دیده میشود. |
|
| convex | محدب | کلاهک گنبدی بدون قوز یا فرورفتگی قارج |
|
| coprophilous | سرگین دوست | قارچهای کوپروفیل یا قارچهای سرگین دوست، نوعی قارچ ساپروبیک هستند که بر روی فضولات حیوانات رشد میکنند. |
|
| coriaceous | چرمی | توصیف حالت چرمی بعضی از اجزای قارچها |
|
| cortina | کورتینا | یک روکش شبیه تار عنکبوت که از الیاف ابریشمی ظریف شده و بر روی بعضی از قارچها دیده میشود |
|
| crustose | کراستوز | گونهای گلسنگ که روی یک تخته (درخت، سنگ و غیره) تشکیل میشود |
|
| cuticle | سخت پوست | لایه سطحی سخت کلاهک یا ساقه بدن میوه |
|
| cystidium | سیستیدیم | سیستیدیوم (مجموع سیستیدیا) یک سلول نسبتاً بزرگ است که روی اسپروکارپ بازیدیومیست (به عنوان مثال، روی سطح تیغه قارچ) یافت میشود. |
|
| decurrent gill | تیغه پایینرو | مربوط به لاملاها (تیغه قارچ) است که به طور گسترده به هم چسبیده و تا انتهای قارچ امتداد مییابد. در این گروه از قارچ ها، چسبندگی تیغه ها به ساقه به صورت غیر مستقیم است. |
|
| depressed | تو رفته | توصیف یک نوع کلاهک قارچ که در آن ناحیه مرکزی کمتر از حاشیه باشد |
|
| descending | نزولی | توصیف کلاهک قارچ که مانند دامن به سمت پایین و بیرون گشاد میشود |
|
| deuteromycetes | دوترومیستها | اصطلاح منسوخ شده برای قارچ های گروهی که از طریق جنسی تولید مثل نمیکنند |
|
| (دستهبندی فعلی بر اساس تحلیل مولکولی آنها است) | |||
| dextrinoid | دکسترینید | هاگهایی که به رنگ قرمز مایل به قهوهای هستند |
|
| dichotomous | دوبخشی | تقسیم شدن به دو بخش در هیفا |
|
| dikaryon | دیکاریون | دیکاریون به یک سلول قارچی اشاره دارد که دقیقاً حاوی دو هسته ژنتیکی متمایز در یک سیتوپلاسم است، |
|
| distant | فاصله | توصیف تیغه ها با فاصله زیاد از هم |
|
| eccentric | ناهم مرکز | توصیف اتصال ساقه به کلاهک به صورت دوایر غیر هم مرکز و یک طرفه |
|
| ectomycorrhiza | اکتومیکوریزا | (میکوری) که در آن قارچ در اطراف ریشههای گیاه (اغلب یک درخت) غلاف ایجاد میکند و بین سلولهای ریشه گیاه میکند، اما به سلولهای ریشه گیاه نفوذ نکرده و آب و مواد مغذی را برای گیاه تهیه مینماید. |
|
| emarginate gill | تیغه دندانه دار | در توصیف تیغههای قارچ که به طور معمول در نزدیکی ساقه بریدگی دارند |
|
| endomycorrhiza | اندومیکوریزا | میکوریزا که در آن هیفهای قارچی به دیواره سلولی گیاهی نفوذ میکنند |
|
| endophyte | اندوفیت | قارچی که در یک گیاه، بدون ایجاد علائم قابل مشاهده آسیب، زندگی میکند |
|
| floccose | کرکدار | پوششی از کرکهای نرم روی قارچ یا اجزای آن |
|
| foetid | قارچهای بوگندو | توصیف بوی تند و زنده بعضی از قارچها |
|
| foliose | قارچهای برگی شکل | توصیف گلسنگ یا قارچهای به شکل برگ |
|
| free gill | تیغه رها | توصیف وقتی که تیغه به ساقه متصل نیست |
|
| furfuraceous | قارچهای شنپوش | توصیف سطحی از اجزای یک قارچ که از ذراتی که شبیه دانههای شن پوشیده شده |
|
| fusiform | ساقه دوکی شکل | توصیف یک ساقه دوکی شکل که در بالا و پایین باریک میشود |
|
| germ pore | منافذ جوانه | منافذ جوانه آپیکال هاگ قارچ است که در انتها منفذ دارد |
|
| gills | تیغه | در قارچ شناسی، لاملا یا تیغه، یک رشته پردهای کاغذی در زیر کلاهک برخی از گونههای قارچ – اغلب آگاریکها – است. |
|
| glabrous | سطح بدون کرک | وصف یک سطح صاف و بدون کرک در قارچها |
|
| gleba | گلبا | توده داخلی حاوی هاگ گوشتی از قارچ های گاسترومیستها |
|
| glutinous cap | کلاهک چسبناک | توصیف یک سطح کلاهک که با یک لایه ژلاتینی لزج پوشیده شده |
|
| granulose cap | کلاهک ریزدانهدار | توصیف یک کلاهک یا سطح ساقه با دانههای کوچک پوشیده شده |
|
| guttule | گاتتوله | لیپیدهای ذخیره شده در قارچ که با میکروسکوپ به صورت قطرات روغن در داخل سلول ها دیده میشوند. |
|
| Heterokaryon | هتروکاریون | هتروکاریون به سلولی اشاره دارد که حاوی دو یا چند هسته ژنتیکی متمایز در داخل یک سیتوپلاسم مشترک است |
|
| hirsute cap | کلاهک پشمالو | بخشهای پوشیده از زائدههای شبیه به مو بر روی بعضی از قارچها |
|
| hispid cap | کلاهک خاردار | توصیف بخشهای پوشیده از تیغههای سفید رنگ زائد در بعضی از قارچها |
|
| homogeneous | همگن | در کل یکسان بودن همه اجزای قارچ |
|
| hygrophanous | رنگ گیر (هیگروفان) | اشاره به تغییر رنگ بافت قارچ (به ویژه سطح پیلئوس) در هنگام از دست دادن یا جذب آب |
|
| hymenium | هیمنیوم (گشن لایه) | بافت حامل هاگ بارور (مثلاً روی تیغه قارچ یا رویه منافذ) |
|
| hypha | هیفا (نخینه) | بخشهای رشتهای میسلیوم قارچی |
|
| inferior | تحتانی | توصیف یک حلقه که در نزدیکی پایه ساقه قرار دارد |
|
| infundibuliform mushroom | قارچهای قیف سان | ساختار به شکل قیف در قارچها |
|
| involute cap | کلاهک پیچ دار | توصیف یک کلاهک پیچیده شده به سمت داخل |
|
| lamellae | تیغه | نام دیگری برای gills |
|
| latex | شیرابه | مایع شیری رنگی که از سطح بریده گونه قارچ لاکتاریوس دیده میشود |
|
| lichen | گلسنگ | ارگانیسم متشکل از یک قارچ و یک جلبک یا یک سیانوباکتری |
|
| lignicolous | لیگنیکولوس | قارچهایی که روی چوب رشد میکنند |
|
| mucilaginous cap | کلاهک لعابی | اغلب برای توصیف یک کلاهک قارچ که با لجن پوشانده شده به کار میرود |
|
| mycelium | مسلیوم | میسلیوم (مجموع میسلیوم) ساختار ریشه مانند یک قارچ است که از توده ای از هیفهای منشعب و نخ مانند تشکیل شده |
|
| mycobiont | مایکوبیونت | جزء قارچی گلسنگ یا شراکت میکوریزا |
|
| mycology | قارچ شناسی | مطالعه قارچ ها |
|
| mycophagy | قارچ خواری | خوردن قارچ ها |
|
| mycophile | مایکوفیل | فردی که عاشق قارچ است |
|
| mycophobe | مایکوفوب | فردی که از قارچ ها میترسد یا از آن متنفر است |
|
| mycorrhiza | میکوریزا | ساختاری که بوسیله آن قارچ و گیاه مغذی را به طور متقابل تبادل می کنند |
|
| myxomycetes | میکسومیست ها | میکسومیست ها که به عنوان قارچهای لجن واقعی یا قارچهای لجن پلاسمودیال شناخته میشوند، موجوداتی چند هستهای و بدون دیواره سلولی هستند که قادر به تولید یک یا چند هاگ هستند. آنها موجوداتی شبیه قارچ هستند که در اکوسیستم های زمینی بسیار رایج هستند. |
|
| necrotrophic | نکروتروفیک | تغذیه با کشتن و مصرف (بخشی از) موجود زنده دیگر |
|
| nonamyloid | ناامیلوئید | ساختارهایی که به رنگ زرد مایل به قهوهای کم رنگ یا شفاف هستند |
|
| organelle | اندامک | یک ساختار متمایز (جدا) در یک سلول | |
| parasitism | انگلی | فرآیندی که طی آن یک ارگانیسم به دیگری (میزبان) تغذیه می کند. |
|
| partial veil | پوشش جزئی | در قارچ شناسی، پوشش جزئی، ساختار موقتی از بافت است که به صورت یک غشاء بر روی بدن میوهدهی برخی از قارچهای بازیدیومیست، معمولاً آگاریکها، یافت میشود. |
|
| peridioles | پریدیول | پریدیول کپسولهای هاگ تخم مرغ شکل در قارچهای لانه پرنده است که هاگها زمانی که قطرات باران داخل فنجان می ریزند پراکنده میشوند و پریدول ها را به بیرون می پاشند. به بدنه های میوه با این روش پراکندگی هاگ، گاهی فنجان اسپلش نیز گفته میشود. |
|
| peridium | پریدیم | دیواره بیرونی یک قارچ، به ویژه یک گاسترومیست (به عنوان مثال یک گلوله پفکی) |
|
| perithecium | پریتکوس | محفظه های فلاسکی شکل پیر حاوی آسک در قارچ های نومیست ها |
|
| pileus | کلاهک | کلاهک چتری شکل در بالای ساقه قارچ |
|
| pleurocystidium | پلوروسیستیدیوم | سیستیدیم روی سطح تیغه | |
| pores | منافذ | روزنههای لولههای قارچهای پلی پوره که از طریق آنها هاگها بیرون میآیند | |
| pruinose | براق | پوشیده از یک شکوفه (اغلب رنگ پریده، مانند یک لایه ریز از غبار گچ) | |
| pseudorhiza | پزدورهیزا | امتداد ریشه در پایه یک ساقه قارچ | |
| pubescent | بالغ | اگر موهای روی بخشهایی از قارچ، کوتاه (کمتر از 1 میلیمتر) و نرم باشند، اما به اندازهای نزدیک هم نباشند که تار شوند، آن سطح را بالغ میگویند | |
| resupinate | واژگون | قارچی که فاقد پشته است، و فقط از یک سطح حاصلخیز تشکیل شده و پشت آن به زیرلایه متصل است یا با آن رشد کرده را واژگون میگویند که معمولاً روی بستری افقی مانند کندههای افتاده رشد میکند. | |
| reticulate | توری | توصیف یک ساقه، به ویژه یک بولته است که با الگوی توری مشخص شده | |
| rhizomorph | ریشه شکل | ریزومورف یک تجمع طناب مانند از بسیاری از رشتههای هیف (نخینه) است. |
|
| ring | حلقه | بقایای غشایی پرده جزئی، که به ساقه متصل است | |
| rufous | خرمایی مایل به قرمز | توصیف یک گونه خاص از قارچها به رنگ خرمایی مایل به قرمز (روباهی) که به وفور در زیر درختان صنوبر، کاج و گاهی اوقات توس در مناطقی که خاک وجود دارد یافت می شود. | |
| saprophyte | ساپروفیت | ساپروفیتها روی مواد آلی مرده مانند برگهای افتاده، ریشه گیاهان و چوب مرده رشد کرده، و دی اکسید کربن و مواد معدنی را از آن استخراج می کنند. این دسته شامل بسیاری از انواع قارچ های لذیذ و دارویی مانند قارچ سفید دکمهای، کریمینی، شیتاکه و قارچ صدفی است. | |
| scabrous | پوسته پوسته | توصیف یک سطح ساقه یا کلاهک ناهموار با برآمدگیهای فلس مانند | |
| septate | دیواره | برخی از قارچ ها دارای تیغههایی (هیف) هستند که توسط دیوارههایی به نام سپتا به بخشهای سلولی تقسیم شده اند. سپتوها سوراخهای ریزی دارند که به مولکولها، سیتوپلاسم و گاهی اندامکها اجازه میدهد بین سلولها حرکت کنند. | |
| septum | سپتوم | دیواره متقاطع جداکننده سلول های نخ هیف | |
| serrate | دندانه دندانه | توصیف حاشیه تیغه با لبههای دندانه دار | |
| sessile | بی ساقه | توصیف قارچهایی که بدون ساقه هستند | |
| sinuate | موجی | توصیف تیغه با بریدگی موجی شکل نزدیک به نقطه اتصال به ساقه | |
| slime moulds | قالب های لجن | نام غیر رسمی گروهی از موجودات باز نوع یوکاریوتی که گاه با قارچها اشتباه گرفته میشوند. | |
| sphaerocysts | اسفائروسیستها | یک سلول گرد، که به صورت خوشهای در داخل ترامای برخی از قارچها یافت میشود. | |
| spore | هاگ | ساختار تولیدمثلی یک قارچ، معمولاً تک سلولی | |
| sporophore | اسپوروفور | بدن میوه قارچی |
|
| squamose | فلس دار | توصیف سطح کلاهک یا ساقه پوشیده شده با فلس | |
| squamulose | اسکوامولوز | توصیف سطح کلاهک یا ساقه پوشیده شده با فلسهای ریز | |
| stellate | ستارهای | توصیف قارچهای ستارهای شکل | |
| sterigma | استریگما | شاخکی در بالای بازیدیوم که بر روی آن هاگ ایجاد میشود | |
| stipe | استپ | ساقه قارچ | |
| stipitate | روییده بر ساقه | توصیف بدنه میوه قارچ که بر روی ساقه روییده است | |
| striate | خط دار | توصیف یک کلاهک با خطوط تابشی ظریف یا شیارهای اطراف حاشیه | |
| subdecurrent | جریان فرعی | تیغههایی که در بیشتر طول خود به موازات کلاهک حرکت میکنند، سپس به طور ناگهانی درست قبل از اینکه به لبه کلاهک برسند، به سمت پایین ساقه خم میشوند. | |
| subglobose | تقریبا کروی | توصیف شکل تقریبا کروی مانند اجزای قارچها | |
| subtomentose | ساب تومنتوسا | توصیف یک سطح تا حدودی پشمی | |
| sulcate | شیاردار | بخشهایی از قارچ که دارای شیارهای عمیقی باشد | |
| superior | برتر | توصیف یک حلقه که در نزدیکی بالای ساقه قرار دارد | |
| taxonomy | آرایه شناسی | طبقه بندی موجودات بر اساس روابط طبیعی آنها | |
| thallus | بدنه | بدنه قارچ یا گلسنگ | |
| tomentose | کرک دار | دارای کرک متراکم روی بخشی از قارچ | |
| trama | ترما | در قارچ شناسی اصطلاح ترما به دو صورت به کار می رود: گوشت یا بافت کلاهک، تیغه یا ساقه بدنه میوه قارچی | |
| truncate | مقطوع | برای توصیف گونهای از قارچهاست که انتهای آنها به طور ناگهانی به پایان میرسد، انگار که کسی قسمت انتهایی آنها را خرد کرده باشد. | |
| tubes | نای | ساختارهای استوانههای حاوی هاگ از گلولهها و پلیپورها | |
| umbilicate | نافی شکل | در توصیف کلاهکهای دارای فرورفتگی مرکزی شبیه ناف | |
| umbo | قپه (آمبو) | یک تپه مرکزی برجسته که اغلب مخروطی شکل با بالای گرد است و شکل بعضی از قارچها را توصیف میکند | |
| umbonate | آمبونیت | به کلاهکهای دارای آمبو گفته میشود. | |
| universal veil | پوشش کلی | یک غشای محافظ که در ابتدا کل بدن میوه را احاطه میکند | |
| Uredinales | آریدینالز | قارچهای آریدینالز یا زنگار گروه بزرگی از قارچها به رنگ قهوهای مایل به قرمز (زنگ زده) هستند | |
| ventricose | متورم | توصیف یک ساقه متورم در وسط یا نزدیک به آن | |
| verrucose | زگیل | توصیف هاگ پوشیده از زگیلهای گرد کوچک | |
| vinaceous | شرابی | توصیف رنگ شراب قرمز کم رنگ برای بعضی از قارچها | |
| viscid | چسبناک | توصیف قارچهایی که همیشه سطحی لزج یا چسبنده دارند | |
| volva | ولوا | در قارچ شناسی، ولوا ساختاری فنجان مانند در پایه قارچ است که بقایای پوشش کلی یا بقایای پریدیوم برجای مانده است |
برای آشنایی بیشتر با مفاهیم و اصطلاحات قارچ، با هاگ همراه باشید.



































































































